بهتر است آدم در طول زندگی اش اصلا طعم شکست را نچشد؟ بهتر است در طول زندگی اش چیزی مثل شکست عاطفی را اصلا تجربه نکند؟ یا آن همه حال بد بعد از این تجربه ها می ارزد به قوی‌تر شدن بعدش؟

پارسال که بچه مهندس را پخش میکرد تلویزیون، همان قسمتهای اخر، با شخصیت مرضیه، همزاد پنداری میکردم، همین باعث شده بود حالم بد باشد، یعنی؛ حالم بد بود، آن سریال و تداعی هایی که برایم ایجاد میکرد هم شده بود قوز بالای قوز. امسال اما ماجراهایی که برای جواد و مرضیه پیش می اید، هیچ تداعی ای برایم ایجاد نمیکند. دیگر دیالوگهای جواد، که میگوید: «سایه مژگان هنوز روی سر من است»، دیالوگهای دیگران که هی گذشته جواد را میزنند توی سرش، حال من را بد نمیکند! چون فهمیده ام در واقعیت زندگی، واقعا سایه گذشته از سر ادم برداشته میشود. به شرطی که خودش بخواهد! من حالم خوب است خدا را شکر. میتوانم با خیال راحت فیلم و سریال ببینم و حالم بد نشود. نه که فراموش کرده باشم نه! اما حالم بد نمیشود و مدام خاطراتم برایم یاداوری نمیشود. به لطف خدا و با کمک مشاوری که امام رضا برایم فرستادندش. 

تمام شدن آن حال بد و آن خاطرات، برای من حداقل دو سال طول کشید. آن موقع من فکرش را هم نمیکردم که برایم آینده ای وجود داشته باشد. آینده من تهش، فردای هر روز بود، که همان را هم نمیدانستم چطور باید تحمل کنم. هیچ ارزویی هیچ برنامه ریزی ای هیچی نداشتم. من فقط خودم را میکشیدم که زنده بمانم. به خاطر خانواده ام. 

همین حالا اما کسانی را میشناسم که به تازگی شکست عاطفی را تجربه کرده اند، حالشان بد است، شرایط سختی دارند و . اما چاره چیست؟ باید این درد را ذره ذره تحمل کرد. زمان حقیقتا مرهم خوبی ست. و البته باید از یک مشاور دلسوز کمک گرفت. 

شاید عمر ما با تحمل درد و حال بد ناشی از اشتباهاتمان و شکست هایمان بگذرد. روزهای خوب جوانی مان. اما با هر کدام این تجربه ها چیزی باارزش در انسان به وجود می اید که تا قبلش وجود نداشته. مثل دقت و تلاش برای مراقبت از خود. شاید تا قبل این ماجراها، حواسمان به احساساتمان، ارتباطاتمان و. نبوده باشد. شاید بلد نبودیم چطور باید از خودمان مراقبت کنیم. شاید شاید. اما بعد چنین تجربه های تلخی میفهمیم، یاد میگیریم. 

من تا امروز که تا تمام شدن ۲۴ سالگی ام دو ماه دیگر بیشتر نمانده، حداقل پنج شش سال از سالهای عمرم را در یک افسردگی عمیق گذراندم. افسردگی ای که هر بار به نحوی خودش را بروز میداد و با بهانه ای سر باز میکرد.

اما برای یکی مثل من، «امروز» فرا رسیده. شاید در اینده باز همین سوگ و افسردگی را تجربه کنم اما مطمئنم آن روز قوی تر از سالهای قبل و قوی تر از امروز خواهم بود. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Pat تصنیف بهاران مینویسم هرشب... یک پله تا خدا درگاه پرداخت الكترونيكي چیست؟ تجهيزات و صندلي آرايشگاهي ♥ღ تنــــهايــــي من ღ♥ نامه نگاری در سرپل ذهاب Eric